چکیده
مقایسه های زیادی بین توسعۀ ملی چین و ایران وجود دارد. هر دو کشور چندین مرحلۀ توسعه ای را پشت سر گذارده و بیش از یک بار، به کشوری قدرتمند در منطقۀ خود تبدیل شده اند که به آنان اعتماد به نفسی داده است که تا به امروز ادامه دارد. چین و ایران در دوران مدرن، درگیر تجاوز و تحقیر قدرتهای اروپایی و آمریکایی شده اند و هر دو مبارزات سختی را برای رهایی از این سرنوشت تجربه کرده اند که باعث میشود هنگام رویارویی با اروپا و آمریکا، احساسات چندگانه ای داشته باشند. ایران در زمان امپراتوری ایران، به بالاترین نقطۀ شکوه تاریخی خود رسید و سلسله های ایرانی پس از آن، به نفوذ جهانی امپراتوری نخستینِ ایران نرسیدند. از زمان دودمان چین (208-221 ق.م)، نفوذ بین المللی سلسله های چینی بهتدریج افزایش یافت و در سلسلۀ تانگ به اوج خود رسید و سپس موقعیت رفیعی را برای مدت طولانی تا دودمان چینگ (1911-1644 میلادی) حفظ کرد و این باعث کوچکتر شدن شکاف روانی بین چینی ها و ایرانیان میشود. با توجه به سهم رژیم کنونی در جوان سازی ملی، جمهوری خلق چین اساساً ملت-دولت را دوباره در سطح بالای تاریخی احیا کرده است. جمهوری اسلامی ایران، نه تنها ایران را در سطح بالای تاریخی احیا نکرد، بلکه حتی در مقایسه با دودمان پهلوی که آن را زیر پا گذاشته بود، هیچ مزیتی در سهم خود در احیای کشور ندارد. مسیر توسعۀ مشابه یا متفاوت چین و ایران، بر درک متقابل دو کشور و همچنین گسترش عمیق روابط دوجانبه، تأثیر شگرفی داشته است. در حال حاضر، عوامل مثبتی برای گسترش روابط نزدیکتر چین و ایران وجود دارد و خودفهمی مناسب و تفاهم متقابل بین دو کشور از عوامل کلیدی تعمیق روابط دوجانبه در آینده است.
از منظر روند توسعۀ ملی، چین و ایران بسیار قابل مقایسه اند. همان طور که سلسله های قدرتمندی مانند سلسله های چین، هان، تانگ، سونگ، یوان، مینگ و چینگ، سلسله های سه کشور، جین غربی و جین شرقی، شمال و جنوبی، پنج سلسله و ده پادشاهی در تاریخ چین وجود داشت؛ تاریخ ایران نیز قدرت سلسله های هخامنشی، اشکانی، ساسانی، صفوی، پهلوی و غیره و همچنین فتح اسکندر کبیر و تقسیم پس از حکومت اعراب را تجربه کرده است. فراز و نشیب تاریخ به هر دو کشور احساس غرور، تحقیر و عصیان داده است. درگیری های گستردۀ چین با جهان خارج به ویژه جنگها به مراتب کمتر از درگیریهای ایران است؛ تداوم فرهنگی چین نیز قویتر از ایران است. در نیم قرن گذشته، مسیر توسعۀ دو کشور کاملاً متفاوت بوده است. توسعۀ تاریخی کشور تأثیر زیادی بر شکل گیری روانشناسی اجتماعی؛ و روانشناسی اجتماعی نیز تأثیر فراوانی بر امور داخلی و خارجی کنونی کشور دارد. هنگام مشاهدۀ روابط دوجانبۀ کنونی چین و ایران، باید به روانشناسی اجتماعی برآمده از تحولات تاریخی مربوط به آنها و گسترش یا مهار روانشناسی اجتماعی در تبادلات دو کشور توجه کنیم. عواملی مانند تفاوتهای روانی ناشی از تحولات مختلف توسعۀ ایران و چین در طول نیم قرن گذشته، یا ذهنیتهای مختلف برآمده از تحولات تاریخی و تغییرات جدید در محیط بین المللی، بر توسعۀ بهتر روابط معاصر دو کشور تأثیرگذار بوده است. در حال حاضر، نتایج پژوهشی کمّی در چین وجود دارد که بتواند روابط دوجانبۀ کنونی را از طریق مقایسۀ توسعۀ درازمدت دو کشور عمیقاً مشاهده کند و این مقاله قصد دارد از این منظر، به موضوع روابط چین و ایران بپردازد.
یک. شباهتهای توسعۀ تاریخی ایران و چین
هم ایران و هم چین در طول تاریخ خود، بارها به مجد و شکوه دست یافته و جاه طلبیهای قدرت بزرگ مربوط به خود را بنا نهادهاند. هر دو کشور، تلخی تحقیر شدن توسط قدرتهای اروپایی و آمریکایی را تجربه کرده و مبارزات مشابه ی علیه ظلم و دخالت خارجی رقم زدهاند.
الف. هم ایران و هم چین، شکوه تاریخی چشمگیری دارند
ایران تاریخ درخشانی دارد. نخستین امپراتوری ایرانی در تاریخ بشر که آسیا، اروپا و آفریقا را در بر گرفت، سلسلۀ هخامنشی (550 تا 330 ق.م) بود که مستقیماً به غرور ملی قوی پارسیان کمک کرد. سلسلۀ پارت (247 تا 224 ق.م) دورل یونانی شدن در ایران را به پایان رساند؛ شکوهی را که امپراتوری ایران به ایران بخشیده بود، تا حدودی احیا؛ روابط رسمی با چین دور برقرار؛ و راه ابریشم باستانی را باز کرد. سلسلۀ ساسانی (224-651)، اوج فرهنگی دوران پیش از اسلام ایران که قدرت جهانی زمان خود بود، به یادماندنی ترین مرحلۀ توسعۀ تاریخی پارسیان و ایران پس از سلسلۀ هخامنشی، و آغاز «ایران» به عنوان یک مفهوم ژئوپلیتیک بود. تأسیس سلسلۀ صفویان (1502-1736) در اوایل قرن 16 میلادی، خفتگی قرنهای ایران را به پایان رساند و بار دیگر، آن را به یک قدرت بزرگ منطقهای تبدیل کرد. تا دهۀ 70 قرن بیستم، ایران به یک ستارۀ توسعه در خاورمیانه و حتی در صحنۀ جهانی تبدیل شد؛ زمانی که ایران در مرحلۀ توسعۀ سلسلۀ پهلوی (1925 تا 1979) قرار داشت و سرانۀ تولید ناخالص داخلی ایران در سال 1977، حدود 2146.6 دلار بود؛ در حالی که چین کمتر از 200 دلار بود. در بسیاری از این لحظات، ایران یک کشور خاورمیانه و حتی یک قدرت جهانی بود. این شکوه و جلال، جاه طلبیهای قدرت بزرگ ایران را پایه ریزی کرده است و از زمان تأسیس جمهوری اسلامی در سال 1979، ایران همچنان خود را یک قدرت بزرگ در منطقۀ خلیج فارس میبیند و به دنبال آن بوده است که خود را یک رهبر منطقه ای از منظر مذهبی و سیاسی نشان دهد. علاوه بر این، تغییرات شدید مداوم خاورمیانه از سال 2000 نفوذ قدرتهای منطقهای مانند عراق، مصر، عربستان سعودی و سوریه را به طور جدی تضعیف کرده و نفوذ منطقهای ایران را فزونی بخشیده است. جاه طلبی شکل گرفته از شکوه تاریخی و محیط مطلوب جدید که با وضعیت جدید خاورمیانه به وجود آمده، «ظهور ایران» را به موضوعی تبدیل کرده است که بسیاری از مردم داخل و خارج از ایران در سالهای اخیر از آن صحبت میکنند.
توسعۀ تاریخی نیز به چین، یک قدرت بزرگ بخشیده است. اولین سلسله در تاریخ چین یعنی سلسلۀ چین (221 تا 207 ق.م)، اگرچه مدت کوتاهی قدرت داشت، تأثیر روانی یکپارچه و قدرتمندی برای چینیها به ارمغان آورد. دو سلسلۀ قدرتمند هان (هان غربی: از 202 ق.م تا 8 پس از میلاد؛ هان شرقی: از 25 تا 220 میلادی) نیز فصل جدیدی در تبادلات خارجی چین باز کرد و جادۀ ابریشم معروف، برهان روشنی برای اثبات این مدعاست. از آن زمان، اقتصاد سلسلۀ سونگ (1279-960)، قلمرو سلسلۀ یوان (1368-1271)، رونق سلسلۀ مینگ (1644-1368) و دوران پر رونق و سعادت سلسلۀ چینگ (1911-1644)، همگی باعث افتخار چین در دورههای مختلف تاریخ شده اند. در حال حاضر چین از زمان اصلاحات و درهای باز، توسعۀ اقتصادی پرسرعت و پایداری را تجربه کرده؛ دومین اقتصاد بزرگ جهان شده و نفوذ بین المللی آن نیز رو به افزایش است. شکوه تاریخی و دستاوردهای کنونی، وضعیت فزایندۀ قدرت بزرگ چین را به وجود آورده است، و همچنین تمایل شدیدی برای رشد و توسعۀ دوبارۀ این کشور برای چینی ها به ارمغان آورده است. در سالهای اخیر، توسعۀ سازمان همکاری شانگهای (SCO) و ابتکار «یک کمربند و یک جاده» چین، بهبود مداوم صدای چین در بسیاری از سازمانهای بین المللی مانند بانک جهانی، و تلاشها و دستاوردهای این کشور در ترویج حل مسائل پیچیده و دشوار بین المللی، چین را در قامت یک قدرت جهانی امروز نشان داده است.
ب. هم ایران و هم چین بر اثر سرخوردگیهای تاریخی، دل پردردی دارند
ایران و چین علاوه بر شکوه تاریخی خود و جاه طلبیهای حاصل از آن، دچار سرخوردگی ها و عقب ماندگیهای تاریخی و اندوه ملی پس از آن نیز شده اند. پس از سقوط سلسلۀ هخامنشی توسط اسکندر کبیر، ایران مجبور بود سالها حکومت یونانیان را بپذیرد. پس از سلسلۀ ساسانی که فرهنگ ایرانی در آن رونق و شکوفا بود، توسط اعراب فتح شد. باورها و زبان بومیان ایران از بین رفت یا خسارت سنگینی بر آن وارد شد. پس از سلسلۀ صفوی که به مبارزه با امپراتوری عثمانی ادامه میداد، قدرت ایران رو به کاهش رفت و سرانجام جای خود را به سلسلۀ قاجار داد. از دست دادن بخش بزرگی از کشور، سلسلۀ قاجار را به ستون شرم در تاریخ ایران میخکوب کرد. محمدرضاشاه پهلوی اگرچه ایران را بار دیگر در کانون توجه جهانیان قرار داد، اما در نهایت در جریان انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 از بین رفت. تاریخ غم های زیادی را بر دل ایرانیان بار کرده است. چینیها نیز با این دردهای ایرانی همدلی میکنند. پیش از سلسله های متحد و قدرتمند چین و هان، درگیریها بین سلسله های بهار و پاییز، سلسله های کشورهای جنگی بود. قبل از سلسلههای سونگ، رونق و شکوفایی، تقسیم سه پادشاهی، وی، جین، و سلسله های شمالی و جنوبی بود. قبل از سلسلۀ سونگ شمالی و سونگ جنوبی که زمینهساز توسعۀ سریع اقتصادی بودند، جنگها بین پنج سلسله و ده کشور بود و پیش از سلسلۀ چینگ پررونق و سعادت، از دست دادن سرزمینهای زیاد و تحقیر از جانب قدرتهای بزرگ در دورۀ بعد، رنج و اندوه فراوانی بر چینیان تحمیل کرد.
ایران و چین با کارهای مشابهی وارد قرن بیستم شدند - منظم کردن سیاست داخلی، رهایی از دخالت های خارجی، و پیشبرد توسعۀ ملی. ایران که رنج و آزار زیادی از دنیای مدرن در دل داشت، در اوایل قرن بیستم، جنبش مشروطه را آغاز کرد که باعث بیداری مردم شد. در سال 1925 سلسلۀ پهلوی، جایگزین سلسلۀ قاجار شد و به رهبری رضاشاه، ایران اصلاحاتی را رقم زد که مشخصۀ آن سکولار شدن و نوسازی بود و به نتایج توسعه ای چشمگیری دست یافت. با این حال با نزدیک شدن و آغاز جنگ جهانی دوم، ایران به نقطۀ استراتژیکی در رقابت شدید بریتانیا، اتحاد جماهیر شوروی و آلمان تبدیل شد و در سال 1940 بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی به طور مشترک، سربازان خود را به ایران فرستادند و رضاشاه را که تمایلی به بیرون راندن کامل نیروهای آلمانی از ایران نداشت، مجبور به کناره گیری کرد. وضعیت بین المللی که فرزندش محمدرضاشاه پهلوی با آن مواجه بود نیز بد بود و او باید این واقعیت خشن را میپذیرفت که بریتانیا، شوروی و آمریکا به طور مشترک، سربازانی را در ایران مستقر کرده اند. پس از جنگ جهانی دوم، بریتانیا و آمریکا برای کمک به ایران برای بیرون راندن شوروی به هم پیوستند و سپس با کمک جنبش ملی شدن نفت ایران، آمریکا به تدریج حضور قدرت بریتانیا در ایران را کاهش داد و فعالانه برنامه ریزی کرد و حتی با رهبری کودتای سال 1953 ایران، به شاه پهلوی کمک کرد تا به قدرت ملی بازگردد. پس از آن، ایران به تدریج وارد دورۀ نسبتاً باثبات توسعه شد؛ دوره ای هماهنگ با سیاستهای آمریکا. پس از تأسیس جمهوری اسلامی در سال 1979، ایران جدید نه تنها مجبور بود با آشفتگی های سیاسی داخلی و معضل جنگ ایران و عراق مواجه شود؛ بلکه با وخامت اوضاع بین المللی نیز رودررو شد و تحریم های درازمدتی که آمریکا و دیگر کشورها بر این کشور اعمال کردند، زندگی مردم را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
هنگامی که چین وارد قرن بیستم شد، سلسلۀ چینگ «بیماری علاج ناپذیر» بود و مردم آزادیخواهی و خیرخواهی که دکتر سون یات سن (Sun Yat-sen) آنان را نمایندگی میکرد، جنبش نجات ملی قدرتمندی را راه اندازی و سرانجام در سال 1912 «جمهوری چین» را تأسیس کردند و سلسلۀ چینگ در همان سال به پایان رسید. در آغاز تأسیس، قدرت جمهوری چین اساساً به دولت بی یانگ[1] (Bei yang) داده شد و پس از جنگهای دیکتاتورهای نظامی بی یانگ (1927-1912) پی در پی، و جنگ لشکرکشی به شمال چین، تا سال 1928 به طور رسمی اتحاد چین را به پایان رساند. اما در آن زمان، چین از دخالت قدرتهای غربی خلاص نشد و ژاپن به تقویت تجاوز و جنگ خود علیه چین ادامه داد و پس از جنگ 14 ساله ضد ژاپن، چین به مدت چهار سال وارد یک جنگ داخلی وحشیانه شد. پس از تأسیس جمهوری خلق چین در سال 1949، دورهای از انقلاب سوسیالیستی و ساخت و ساز آغاز شد و برخی تحولات سیاسی در آن توسعۀ سالم اقتصادی و اجتماعی این کشور را مختل کرد و خاطرات دردناکی را برای مردم رقم زد.
دو. تفاوتهای توسعۀ تاریخی ایران و چین
تا آنجا که به تفاوتهای توسعۀ تاریخی ایران و چین مربوط میشود، دو نقطه برجسته است: اول اینکه درگیریها و جنگهای ایران با قدرتهای خارجی در دورۀ قدرتمندیاش، از ویژگی های برجستۀ روابط خارجی آن کشور بود؛ در حالی که چین در دورۀ قدرت خود، به تبادلات بین المللی بدون درگیری متمرکز بود و روابط آن با قدرتهای خارجی نسبتاً صلحآمیز بود؛ دوم اینکه تمدن بومی ایران (مانند اعتقادات مذهبی و زبان و فرهنگ) به دلیل فتح اعراب بهشدت ویران شد؛ در حالی که تمدن چین وجود و توسعۀ مداوم خود را حفظ کرد.
الف. ایران در دورۀ نیرومندی خود، درگیریها و جنگهای زیادی با جهان خارج داشت.
تاریخ ایران بهویژه دورۀ نیرومندی و شکوفایی آن، مملو از درگیریها و جنگها با دنیای خارج است و آنچه به ویژه برای ایران نامساعد است، این است که مخالفان آن در هریک از دورههای شکوفایی خود، اساساً قدرتهای جهانی یا منطقه ای بودند.
سلسلۀ هخامنشیان در حالی که شکوه امپراتوری را برای ایران به ارمغان میآورد، خاطرات عمیقی از جنگ یونان و ایران را نیز به دنبال داشت. تقاضای امپراتوری قدرتمند ایرانی برای تسلیم به شهر-دولتهای پراکندۀ یونان، ناشی از ماهیت در حال گسترش امپراتوری بود. این جنگ تأثیر عمدهای بر روابط شرق و غرب گذاشت. مورخ معروف یونانی هرودوت یک بار به نمایندگی از غرب پرسید - چرا آنها (شرق) از ما (غرب) متنفر هستند؟ این جنگ باعث ویرانی سلسله های هخامنشی شد که افول امپراتوری ایران را سرعت بخشید و در نهایت توسط اسکندر کبیر نابود شد. پس از امپراتوری ایران، رقابت برای تسلط سرزمینی و منطقهای، سلسله های اشکانی و ساسانی را در جنگی پیوسته با امپراتوری قدرتمند شرقی روم فرو برد و درگیری میان آنها نیز به عنوان ادامۀ رویارویی شرق و غرب دیده میشد. جنگ با سلسله های روم شرقی به شدت به استحکام دو سلسلۀ ایرانی آسیب وارد کرد و در نتیجه، دودمان داخلی و خارجی ساسانی در برابر اعراب تازهنفس ضعیف بود و در نهایت مجبور شد میوۀ تلخ فتح قبایل دیگر را دوباره ببلعد. این دو تجربه از زوال ایران در دورۀ پیش از اسلام، به ویژه فتح ایران توسط اعراب، در دل و جان ایران و پارسیان، درد و کینهای به جای نهاد که تا به امروز التیام نیافته است.
سلسلۀ صفویان در اوایل قرن 16 میلادی در زمان اوج امپراتوری عثمانی تأسیس شد و دو همسایه بهشدت برای کنترل عراق و قفقاز با یکدیگر جنگیدند و درگیری میان اسلام گرایان شیعه و سنی، به هنجار روابط میان صفویان و امپراتوری عثمانی تبدیل شد. جابه جایی پی در پی پایتخت این سلسله از تبریز به قزوین و اصفهان که به طور فزایندهای از امپراتوری عثمانی فاصله داشت، یکی از تأثیرات عمیق جنگ دو کشور بر این سلسله بود. رقابت با امپراتوری عثمانی، پاسخ مؤثر به حتی چالشهای قدرتهای کوچکتر در اطراف خود را غیرممکن ساخت و در نتیجه صفویان در اوایل قرن 18 به پایان راه خود رسیدند. سلسلۀ بعدی یعنی قاجاریان، قدرت محدودی داشتند و در زمان آنان، ایران مجبور شد از دست دادن خاک و قلدری قدرتهای بزرگی مانند بریتانیا و روسیه را تحمل کند. در جنگ جهانی دوم به دلیل اینکه موقعیت ژئواستراتژیک ایران، بیش از حد برجسته بود، سلسلۀ پهلوی که قادر به حفاظت از خود نبود، قبل و بعد از جنگ جهانی دوم، به هدف رقابت قدرت بزرگ تبدیل شد و ارتشهای بریتانیا، اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا در طول جنگ جهانی دوم در ایران مستقر شدند. پس از تأسیس جمهوری اسلامی در سال 1979، ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی بودن، برچسب روشنی برای ایران شد و پس از هشت سال جنگ شدید با عراق، ایران هنوز در یک «بحران هسته ای» حل نشده سردرگم است و بار دیگر در مسیر جنگها و درگیریهای شدید با جهان خارج قرار گرفته است. با نگاهی به توسعۀ تاریخی ایران میتوان دریافت که جنگها و درگیریهای زیادی بین ایران و قدرتهای خارجی در دورۀ قدرتمندی وجود داشته است و برخی جنگها و درگیریها ابتکار ایران بود که تأثیر منفی زیادی بر توسعۀ تاریخی این کشور گذاشت.
ب. روابط چین با جهان خارج در دورۀ قدرتمندی آن نسبتا صلح آمیز بود.
برای مقایسه، از زمان اتحاد سلسلۀ چین، روابط چین با دیگر قدرتهای بزرگ در طول دورۀ قدرتمندیاش، بسیار صلح آمیزتر بوده است و چین به دلیل گسترش قدرت، بهندرت آغازگر جنگها و درگیریهای جدی با کشورهای دیگر بوده است. در طول سلسله های چین و هان، نبردهای مداوم بین چین و ملیت «شیون نو» در شمال، ماهیت دفاعی داشت، همانطور که در ساخت دیوار بزرگ چین مشهود است. هنگامی که تهدید برداشته میشود، چین مسیر صلح آمیز را دنبال میکند و جادۀ ابریشم سلسلۀ هان، نشان دهندۀ این موضوع است. سلسلۀ تانگ دوره ای از گسترش سریع ارضی در چین بود؛ اما این نتیجۀ رقابت میان سلسلۀ تانگ و دیگر قدرتهای جهانی نبود و در آن زمان، سلسله تانگ حاضر به وارد شدن به درگیری جدی با امپراتوری قدرتمند عرب نبود؛ برای نمونه، درخواست پادشاه ساسانی برای فرستادن نیرو علیه اعراب که امپراتور چین آن را رد کرد. سلسلۀ سونگ دورۀ مهمی در توسعۀ تاریخی چین بود که پیشرفتهای زیادی در بسیاری از جنبه ها مانند اقتصاد، فرهنگ، علم و فناوری داشت؛ اما همواره در سایۀ تهاجم خارجی قرار گرفت و در نهایت، سلسلۀ سونگ که از دفاع خسته شده بود، در زیر اسب آهنین ارتش مغولی توش و توان خود را از دست داد. سلسلۀ یوان که اولین سلسلۀ متحد در مقیاس بزرگ در تاریخ چین بود که توسط یک اقلیت قومی تأسیس شد، کمتر از صد سال دوام آورد و پس از چندین جنگ ضعیف و ناموفق علیه مناطق و کشورهای اطراف، با حس و حال راضی بودن از وضعیت موجود حکومت کردند.
سلسله مینگ یکی دیگر از قله های رفیع تاریخ چین پس از سلسلۀ هان و تانگ بود و با وجود قدرت ملی زیاد و شاهکار سفر ژینگ حه به جهان غرب، سیاست گسترش و فتح خارجی را دنبال نمیکرد. بنابراین، چین مورد آزار و اذیت ژاپنی ها قرار گرفت. حتی در دوران پررونق و سعادت امپراطور کانگ و چیان، یکی از اولویت های روابط خارجی سلسلۀ چینگ، مهار توطئه های ارضی روسیۀ تزاری علیه چین بود، نه تجاوز به کشورهای اطراف. پس از اصلاحات و سیاست درِ باز، قدرت ملی جمهوری خلق چین سیر فزاینده ای داشته و به یکی از نیروهای کلیدی جهان تبدیل شده است. سبک دیپلماتیک چین بیشتر و فعالتر شده، اما هرگز دیپلماسی انبساطی را حفظ نکرده و درگیری کنونی چین و آمریکا نیز عمدتاً به دلیل مهار توسعۀ چین توسط آمریکاست. خلاصه، چین از دوران باستان تا به امروز، بهندرت سیاست به چالش کشیدن دیگر قدرتهای جهانی را در پیش گرفته و به دلیل چنین چالشهایی، وارد جنگ با قدرتهای بزرگ حتی نادرتر است. بنابرین، توسعۀ تاریخی چین و ایران در این زمینه تفاوت قابل توجهی دارد.
پ. تفاوتهای ایران و چین از نظر توسعۀ فرهنگی
یکی دیگر از تفاوت های قابل توجه بین توسعۀ تاریخی ایران و چین، این است که تهاجم و فتح اعراب، باورهای دینی ایران را تغییر داد و عمیقاً بر توسعۀ زبان و فرهنگ ایرانی تأثیر داشت. از سوی دیگر حتی زمانی که مغولان و «ملیت «مان» بر جهان حکومت میکردند، موضوع اساسی توسعۀ فرهنگی چین بدون تغییر باقی ماند.
سلسلۀ ساسانی فرهنگ ایرانی (فارسی) را به اوج خود میرسانید و از نظر توسعۀ فرهنگی، پارسیان بهترینها در خاورمیانۀ آن دوران بودند و ساکنان شبه جزیرۀ عربستان با پارسیان قابل مقایسه نبودند. با ظهور اسلام و گسترش سریع اعراب در قرن هفتم میلادی، در مدت کوتاهی سلسلۀ ساسانی را شکست دادند و اگرچه پیروز نظامی بودند، هنوز از نظر فرهنگی قابل مقایسه با پارسیان نبودند و تا حد زیادی محبوبترین اصطلاح در توصیف فرهنگ امپراتوری عرب «فرهنگ عرب» نیست بلکه «فرهنگ عربی- اسلامی» است؛ زیرا تأثیرات تاریخی بسیاری به ویژه از پارسیان گرفته است. با وجود این، فتح اعراب ایمان، زبان و توسعۀ اجتماعی پارسیان را به طور جدی از بین برد و باورهای دینی بومی زرتشتی ایران، جای خود را به اسلام عرب داد؛ هرچند ایران، عناصر زیادی از فرهنگ خود را در توسعۀ اسلام شیعی تزریق کرد؛ اما این امر نمیتوانست این واقعیت را تغییر دهد که اسلام از شبه جزیرۀ عربستان نشأت گرفته است. استقرار ایمان شیعی تقریباً شخصیت توسعۀ اجتماعی در ایران را تغییر شکل داده که به قول خود اندیشمندان ایرانی، پارسیان را از شادی دور کرده است.
از سوی دیگر با ورود اعراب و اسلام و نیز سیاستهای خاص حاکمان عرب، زبان عربی بهتدریج در ایران محبوبیت پیدا کرد و برخی ایرانیان نیز تمایل به نوشتن به زبان عربی داشتند و به زبان فارسی لطمه وارد شد. فردوسی، شاعر ایرانی که در سده های 10 و 11 میلادی میزیسته است، حماسۀ ایرانی شاهنامه را به زبان فارسی سروده که نشان دهندۀ تاریخ ایران پیش از اسلام است و نقش بیبدیلی در حفاظت از زبان، تاریخ و میراث فرهنگی ایران داشته است. بنابراین فردوسی هنوز هم مورد احترام و ستایش ایرانیان است. تا به امروز هنوز آثار آشکاری از زبان عربی در زبان فارسی وجود دارد، برای مثال 28 حرف از 32 حروف الفبای فارسی، عربی هستند. پس از تأسیس جمهوری اسلامی ایران در سال 1979 به دلیل به دست گرفتن قدرت دولتی توسط طبقۀ روحانیون شیعه، بار دیگر جایگاه زبان عربی در ایران توسعه یافت و نه تنها زبان معارف دینی اسلامی بود، بلکه محتوای اجباری آزمون ورودی دانشگاه ایران مانند دانش اسلامی بود.
چین دوره بندی تاریخی متمایزی بر اساس ویژگی های فرهنگی مانند دوره بندی تاریخی پیش از اسلام و پس از اسلام ایران ندارد و فرهنگ آن با جذب مداوم فرهنگ خارجی غنی تر شده است. با وجود جنگها و درگیریها با نیروهای زیادی در مناطق اطراف در تاریخ، حتی در سلسله های یوان و چینگ، خط اصلی توسعۀ فرهنگی و زبانی چین قطع نشد؛ فرهنگ مغولان و ملیت مان که به عنوان حاکم وجود داشت، اساساً با دریای وسیع فرهنگ دشت های مرکزی آمیخته شد و شخصیتهای چینی زبانی بودند که همواره سلسله های متوالی چینی از آنها استفاده میکردند. از نظر اعتقادات مذهبی اگرچه ادیان خارجی مانند بودیسم، اسلام و مسیحیت به چین سرایت کرده اند، اما به باورهای جریان اصلی در چین تبدیل نشدند. در یک کلام، زبان و فرهنگ بومی چین برخلاف ایران که در آن، دوره های متمایز قبل و بعد از اسلام وجود دارد، تا به امروز انتقال و تداوم یافته است.
سه. زمان توسعۀ معاصر ایران و چین متفاوت است
پس از تأسیس جمهوری خلق چین در سال 1949، توسعۀ ایران و چین در زمانهای مختلف، تفاوتهای نسبتاً آشکاری را نشان داد - با در نظر گرفتن سال 1979 به عنوان نقطۀ مرزی، ایران پیش از آن، و چین پس از آن، مزیت توسعۀ نسبی داشت.
الف. توسعۀ سریع ایران در دهۀ 60 و 70 قرن بیستم
آمریکا برای کنترل رویارویی ایران با شوروی، در سال 1953، کودتای ایران را برنامه ریزی و رهبری و محمد مصدق، نخست وزیر وقت ایران را برکنار کرد. شاه که پیش از این از قدرت برکنار شده بود، بازگشت و ایران را در جاده ای هماهنگ با سیاستهای آمریکا رهبری کرد. به دلیل جنگ سرد، آمریکا نیز به رهبری شاه بر ایران اهمیت زیادی داد؛ به طوری که این دو کشور، یک دورۀ ماه عسل روابط دوجانبه را آغاز کردند و از طریق آن ایران میتوانست کمکها و حمایتهای چند وجهی آمریکا را به دست آورد. به دلیل ارتباط نزدیک با آمریکا، ایران در زمان پهلوی، روابط نسبتاً دوستانه ای با دیگر قدرتهای غربی و تماسهای خوبی با مصر، اسرائیل و دیگر متحدان خاورمیانه آمریکا داشت. روابط با عراق نیز به دلیل توافق دوجانبه ای که در سال 1975 به دست آمد، تا حد زیادی بهبود یافت که باعث شد ایران در دهۀ 60 و 70 قرن بیستم، زمینۀ توسعۀ خارجی نسبتاً مطلوبی به دست آورد. آنچه برای ایران مفیدتر است، این است که پس از ورود به دهۀ 70 قرن بیستم، قیمت جهانی نفت و درآمدهای ارزی ایران به عنوان یک صادرکنندۀ بزرگ نفت به شدت افزایش یافته که حمایت مالی و تضمینی برای توسعۀ ملی ایران فراهم کرده است.
شاه روحیۀ قوی اصلاح و توسعه داشت و ادعا میکرد که تمام جاه طلبی های سیاسی و ایده های حاکم بر او در طول 37 سال سلطنتش، «قرار دادن مردم در مسیر تمدن بزرگ» است. او معتقد بود که ایران «نه تنها از نظر موقعیت جغرافیایی در نقطۀ ملاقات شرق و غرب، بلکه در ترکیب تمدنهای شرقی و غربی نیز باید وضعیت مشابهی داشته باشد». به طوری که اگرچه موانع زیادی برای ترویج اصلاحات در ایران وجود داشت، «برای اینکه از تمدن جدید غرب درس بگیریم، باید چنین سختیهایی را تحمل کنیم». شاه به عنوان یک رهبر ملی که شاهد تجربۀ سرنوشت کشورش بوده است، بهخوبی از اهمیت نیروهای مسلح کشور آگاه بود: «سیاست استقلال مطلق، داشتن قدرت نظامی را برای ما ضروری میکند. تمام تاریخ ایران چه باستانی و چه مدرن، نیاز به این امر را به وضوح نشان داده است. اگر نیروهای مسلح ما ضعیف باشند، کشور ما پایمال دشمنان میشود؛ و اگر قوی باشیم، از تجاوز خارجی محافظت میشود. قدرت نظامی اغلب تنها تضمین بقای ماست».
بر اساس این فلسفۀ حاکم و واقعیت ایران و موقعیت فزایندۀ تحکیم یافتۀ شاه در اوایل دهۀ 60 قرن بیستم، وی «انقلاب سفید» را راه اندازی کرد. این یک اصلاح از بالا به پایین بود که زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... را پوشش میداد، به این امید که نوسازی ایران را به طور جامع ترویج کند و در 15 سال اجرا، مجموع 19 برنامۀ اصلاح و نوسازی اجرا شد. اگرچه انقلاب سفید کاستیهای زیادی داشت؛ اما به برخی دستاوردهای توسعه ای دست یافت. بر اساس دادههای بانک مرکزی ایران، از سال 1968 تا 1978 میانگین نرخ رشد اقتصاد ایران 16% - %17 بود و درآمد سرانه از 174 دلار در سال 1960 به 2540 دلار در سال 1978 افزایش یافت. از نظر تقویت نظامی، شاه پول زیادی برای خرید تعداد زیادی سلاح پیشرفته از آمریکا و دیگر کشورها هزینه کرد؛ به طوری که ارتش ایران بهتدریج، قدرت نظامی شمارۀ یک خاورمیانه شد.
محیط خوب بین المللی، اقتصاد به سرعت در حال توسعه و قدرت نظامی روزافزون، ایران را به ستارۀ توسعه در خاورمیانه در اواسط تا اواخر دهۀ 70 قرن بیستم تبدیل کرد و باعث شد که شاه بیش از پیش برای کسب وضعیت بین المللی بالاتر ایران بکوشد. او نه تنها در اوپک، جنبش عدم تعهد و دیگر سازمانهای بین المللی فعال بود، بلکه در رسانه های آمریکا برای خود و ایران تبلیغات میکرد. سبک زندگی غربی شدۀ آغاز شده توسط شاه پهلوی در ایران مشهود بود و تعداد زیادی از ایرانیان با توسعۀ اقتصادی، به خارج از کشور سفر و در آنجا تحصیل کردند. در آن زمان تلویزیون ها، اتومبیل ها و دیگر وسایلی که هنوز کالاهای لوکس در چین محسوب میشدند، وارد خانه های مردم عادی ایران شده بودند.
ب. پیش از اصلاحات و سیاست درهای باز، توسعۀ چین نسبتا کند بود.
در اول اکتبر 1949 جمهوری خلق چین تأسیس شد و این کشور وارد مرحلۀ جدیدی از توسعۀ ملی خود شد و هرچند به تدریج سیستم صنعتی نسبتاً کاملی در دهۀ 50 الی 70 قرن بیستم ایجاد کرد و پایۀ محکمی برای توسعۀ پس از اصلاحات و سیاست درهای باز گذاشت؛ اما به طور عینی، به دلیل مهار عوامل مختلف در داخل و خارج از کشور، مشکلات توسعه ای که چین در آن دوره با آن مواجه بود، آشکار بود.
در زمان تأسیس چین جدید، جنگ سرد که مشخصۀ آن رویارویی بین آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی بود، از قبل آغاز شده بود. چین از نظر سیاسی، تمایل به شوروی داشت و همچنین در «جنگ مقاومت در برابر تجاوز آمریکا به کرۀ شمالی» شرکت کرد. جهان غرب نیز به رهبری آمریکا، اهل دوستی با چین نبود. بعدها روابط چین و شوروی رو به وخامت گذاشت و با اینکه روابط دوجانبۀ چین و آمریکا در دهۀ 70 کاهش یافت، اما از نظر زمینۀ خارجی توسعۀ ملی، چین و ایران در آن زمان هنوز یکسان نبودند و تهدید شوروی همچنان باقی ماند. همچنین پس از تأسیس جمهوری خلق چین، پس از جنگ و «سه تحول بزرگ»، نظام سوسیالیستی اساساً در سال 1956 تأسیس شد. شکی نیست که چین دستاوردهای زیادی در ساخت و ساز سوسیالیستی داشته است؛ اما با توجه به پایۀ ضعیف و جمعیت زیاد، همراه با تأثیر منفی جنبشها و هدایت ایدئولوژی مانند نجهش بزرگ رو به جلو»، «کمون مردم» و «انقلاب فرهنگی»، چین در آن زمان درگیر مشکلات داخلی و خارجی فراوانی بود و فقر یکی از برجسته ترین ویژگیهای ملی چین در آن زمان بود. ادارۀ آمار چین نشان میدهد که در سال 1977 میانگین تولید ناخالص داخلی چینیها تنها 341 یوان، حجم تجارت واردات و صادرات 27.25 میلیارد یوان بود. تنها 1714 تاکسی در این کشور وجود داشت. ذخایر ارزی تنها 2.345 میلیارد دلار آمریکا، ثبت نام در دانشگاه تنها 273.000 نفر بود و تنها 220 دانشجو در خارج از کشور تحصیل میکردند. در مقایسه با ایران در دهۀ شصت و هفتاد قرن بیستم، در واقع شکاف بزرگی در درجۀ توسعۀ ملی وجود داشت.
پ. پس از سال 1979 توسعۀ ایران بسیار عقبتر از چین است
تأثیر تغییرات در نظام سیاسی و ابتکارات عمده بر توسعل ملی را نمی توان دست کم گرفت. تغییرات داخلی چین و ایران در سال 1979-1978 مسیر توسعۀ این دو کشور را به طور اساسی تغییر داد. در دسامبر 1978 رهبری چین تصمیم استراتژیک اصلاحات و درهای باز را آغاز کرد؛ تمرکز کل کار حزب را به نوسازی سوسیالیستی تغییر داد؛ به اصل «ساخت و ساز اقتصادی به عنوان مرکز» تأکید کرد و پس از آن چین به تدریج وارد خط سریع توسعۀ اقتصادی شد. انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 حکومت شاه پهلوی را برکنار کرد. جمهوری اسلامی جایگزین سلسلۀ پهلوی شد؛ جهت گیری توسعۀ کشور از سکولار و غربی شدن به سمت اسلامی شدن تغییر یافت. مسیر توسعۀ بعدی ایران بسیار سخت بود و تا به امروز ادامه داشته است.
تغییرات متفاوت و عظیمی که در اواخر دهۀ 70 قرن بیستم در چین و ایران رخ داد، تفاوتهای زیادی را برای توسعۀ این دو کشور به همراه داشته است. به عنوان مثال، در سال 2013 میانگین تولید ناخالص داخلی چین به 41908 یوان افزایش یافته است، کل تجارت واردات و صادرات به 25.816.79 میلیارد یوان؛ تعداد تاکسی در سراسر کشور به 1053580 و خودروی خصوصی به 105016800؛ ذخایر ارزی به 3.821315 میلیارد دلار رسیده است. ثبت نام دانشجو در دانشگاهها به 6.998 میلیون رسیده و 413900 دانشجو در خارج از کشور مشغول تحصیلند. باید توجه داشت که اینها ارقام تا سال 2013 هستند. از آن زمان سرعت توسعۀ چین باز هم سریعتر شده است. بر اساس دادههای رسمی ادارۀ ملی آمار چین، میانگین تولید ناخالص داخلی چینیها در سال 2018 در حال حاضر 64644 یوان بوده است و کل واردات و صادرات کالا نیز به 30.505.036 تریلیون یوان افزایش یافته است. علاوه بر این، در بیش از 30 سال گذشته، وضعیت بین المللی چین به طور قابل توجهی بهبود و رشد یافته؛ استانداردهای زندگی مردم جهش کیفی یافته و به یکی از پویاترین و تأثیرگذارترین کشورهای جهان تبدیل شده است.
در همین دوره، توسعۀ اقتصادی ایران به پیشروی خود ادامه داد؛ اما به دلیل وخامت محیط خارجی، این فرایند دشوار بود. همانطور که از نرخ رشد تولید ناخالص داخلی آن دیده میشود، خط سیر توسعۀ جمهوری اسلامی ایران از «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، همراه با اقدامات ضد آمریکایی، ضد اسرائیلی و اندیشۀ صدور انقلاب اسلامی، برای این کشور، نه تنها دوستان اندک، بلکه دشمنان فراوانی در همه جا ساخته است. بحران گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی و بحران هسته ای ایران و حوادث دیگر، باعث شده است که جمهوری اسلامی ایران از زمان تأسیس، تحت تحریم های پر فشار غرب به ویژه آمریکا قرار گیرد و زمینۀ توسعۀ خارجی پیش روی این کشور بسیار بد است.
چهار. تأثیر توسعۀ چین و ایران بر روابط دوجانبه و دیپلماسی مربوط
روند توسعۀ ایران و چین بیشتر تفکربرانگیز است. به طور عینی، این دو کشور واقعاً نیاز فوری به جلب مواد مغذی از یکدیگر دارند. ایران باید به مسیر توسعۀ اقتصادی دوران اصلاحات و سیاست درهای باز چین توجه و مطالعه کند که چگونه چینِ پیش از اصلاحات، به جامعۀ نسبتاً مرفه امروزی از رسیده است. در این میان، تجربه هایی است که ایران که آرزوی توسعۀ اقتصادی را دارد، به آن نیاز دارد. از سوی دیگر چین باید توجه کند که چرا دوران به ظاهر مرفه شاه، ناگهان با انقلاب اسلامی در ایران به پایان رسید؛ و بررسی کند که آیا همچون تجربۀ گذشتۀ ایران، خطرهای توسعه ای در پیش روی دارد یا نه و چین از آن بهره مند خواهد شد یا نه.
تأثیر مسیرهای مختلف ایران و چین معاصر بر روانشناسی و درک متقابل مردم دو کشور را نمیتوان دست کم گرفت. ایران در زمان پهلوی در دهۀ شصت و هفتاد قرن بیستم، به توسعۀ سریعی دست یافت که ان را به ستارل توسعه در خاورمیانه و حتی جهان در آن زمان تبدیل کرد؛ زمانی که چین در دوره ای از مشکلات جدی اقتصادی ملی و انقلاب فرهنگی همراه با جنگ سرد هنوز در نوسان کامل بود. جامعۀ بین المللی گزارشهای منفی زیادی در مورد چین دارد. در برابر چنین چینی، ایرانیانی که وضعیت بین المللی خوبی داشتند، طبیعتاً بیشتر احتمال داشت که ذهنیت برتر خود را توسعه دهند. اما پس از سال 1979 بهتدریج وضعیت داخلی و بین المللی ایرانیان و چینیها تغییر کرد و حتی برعکس شد. پس از تجربۀ انقلاب اسلامی، جنگ ایران و عراق، بحران هسته ای و تحریمهای جاری بین المللی مانند آمریکا، ایران دیگر ستارۀ توسعۀ منطقه ای یا بین المللی در دهۀ 70 نیست؛ بلکه در مشکلات داخلی و خارجی سردرگم است و با توجه به اینکه در خاورمیانه قرار دارد که درگیریها و حتی جنگها در آن همیشگی است، بدیهی است که توسعۀ سریع چینیها از طریق اصلاحات و درهای باز بهتدریج، بر ایران برتری داشته باشد. ایرانیانی که چندی پیش به چین نگاه میکردند، احساسات چندجانبهای دارند و باید این واقعیت را بپذیرند که توسعۀ چین تا حد زیادی از آنان جلوتر است. اما در عین حال هنوز حس برتری برخی ایرانیان بر چین وجود دارد و تفسیر منفی قدرتهای غربی از چین، دیدگاه ایرانیان نسبت به چین را بهشدت تحت تأثیر قرار داده است. حتی وقتی کشورهای غربی، ایران را تحریم میکنند؛ دیدگاه ذاتی برخی ایرانیان نسبت به چی تغییر نمییابد و از دیرباز وضعیتی وجود داشته است که آنان درک عینی و دقیقی از چین ندارند. ما نباید سوء تفاهمها، شبهات، دوریها و ترسهایی را که در میان مردم ایران و چین وجود دارد نادیده بگیریم و باید قاطعانه باور کنیم که روابط دوجانبۀ ایران و چین، تحت تأثیر یک حادثۀ لحظه ای قرار نخواهد گرفت؛ چه رسد به اینکه از تحریکات نیروهای خاصی آشفته شود.
علاوه بر این، تفاوت در توسعۀ تاریخی ملی، منجر به برداشتهای متفاوتی از دنیای خارج بین ایران و چین شده که بر رفتار دیپلماسی مربوط آنها نیز تأثیر میگذارد. از زمان سلسله های هخامنشی و چین، ایران و چین، هویت خود را در نظر گرفته اند و درواقع قدرتها یا قدرتهای بزرگی در مناطق خود هستند و قدرت مکرر توسعۀ تاریخی آنها، ذهنیت قدرت بزرگی را در این دو کشور پرورش داده است. با این حال، از نظر تحولات تاریخیشان، هنوز تفاوتهای آشکاری بین این دو کشور وجود دارد. سلسله های هخامنشی و ساسانی که تا کنون بیش از همه مورد تحسین پارسیان قرار گرفته اند، بر اثر فتحهای خارجی از بین رفته اند و فتح کنندگان هرگز باعث توسعۀ ایران نشدند. تاریخ پرفراز و نشیب چین، اساساً با تغییرات سلسله های پی در پی مشخص میشوند. نیروهای محیطی که در طول تاریخ با ایرانیها جنگیده اند، اساساً سرزمینها و مردم کشورهای دیگر هستند؛ بسیاری از نیروهایی که در تاریخ با چین مقابله کرده و جنگیده اند، یا به سرزمین و مردم چین تبدیل شده اند، یا در روند توسعه تاریخی ناپدید شده اند. پارسیان شکست خورده در جنگ یونان و فارس باید با اتهامات جهان غرب به خاطر تضعیف روابط شرق و غرب مواجه میشدند و پارسیان فتح شده توسط اعراب مجبور بودند میوههای تلخ از دست دادن اعتقادات، زبان و فرهنگ بومی خود را بخورند و تجربهی توسعهی ملی بعدها آسیب بیشتری به ایران وارد کرد. دولت ایران نگرش مثبتی نسبت به ابتکار "یک کمربند و یک جاده" پیشنهاد چین دارد، اما در مورد مسئله لنگر انداختن استراتژیک بین دو کشور همچنان محتاط و منتظر است؛ بدین دلیل که اگرچه هیچ دشمنی تاریخی و درگیری واقعی بین چین و ایران وجود ندارد، اما تجربهی رنج بار مورد تهاجم و استعمار بودن در طول تاریخ، ایرانیان را همواره نسبت به هر چیز خارجیها محتاط کرده و مانع از آسیب رساندن و تأثیر گذاری بر امنیت و ایدئولوژی ملی شده است.
شایان ذکر است که در حال حاضر تعداد قابل توجهی از ایرانیان چندان از اروپا و آمریکا رد و دفع نشده اند. اگرچه آمریکا چندین دهه است که تحریمهای شدید بین المللی علیه ایران اعمال کرده است و دیگر کشورهای غربی در این موضوع با آمریکا همکاری دارند، اما ایرانیان بیشتر از چینیها توجه و مشتاق کشورهای اروپایی و آمریکایی و فرهنگ غربی هستند. امپراتوری ایران که سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا را به هم میزد، تماسهای نزدیکی با اروپا داشت و حتی پس از کوچک شدن بسیار این سرزمین، ایران که در مسیر اصلی حمل و نقل اروپا و آسیا قرار داشت، تماسهای زیادی با اروپا داشت و پس از آغاز جنگ سرد، آمریکا و ایران نیز روابط نزدیکی با یکدیگر برقرار کردند. موقعیت ژئواستراتژیک ایران تا حد زیادی روابط نزدیک خود را گاه دوستانه و گاه خصمانه با غرب تعیین میکند. چین در بخش شرقی آسیا، با نظام فرهنگی خاص خود قرار دارد و در تاریخ همسایگان قدرتمند کمی وجود دارد و نیروی محرکه مبادلات خارجی "کشور مرکزی" از دیرباز ضعیف بوده است و از نظر عادات زندگی، زبان، فرهنگ و غیره نیز شکاف قابل توجهی با اروپا و آمریکا وجود دارد. در واقع از نظر زندگی روزمره، زبانهای متعلق به خانواده زبانهای هند و اروپایی و حتی سواد ملی، ایرانیان عموماً بر این باورند که به اروپا و آمریکا نزدیکترند تا به چین و معتقدند فاصله توسعه چین از اروپا و آمریکا هنوز بسیار زیاد است و دوستی با اروپا و آمریکا بهتر میتواند به توسعه ایران کمک کند. توسعه روابط دوجانبه ایران و چین برای رهایی از مفهوم ایرانی دشوار است و این ایده که ایران تحت فشار آمریکا ناگزیر چین را برای همکاری عمیق انتخاب خواهد کرد، قابل بحث است.
در واقع برخی از ابتکارات ایران نیز منعکس کننده این است که در حال حاضر اهمیت زیادی به چین نمیدهد. دانشگاههای ایران که دورههای دکتری آموزش زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، روسی و دیگر زبانها را راهاندازی کرده اند، تا کنون تنها توانسته اند در مقطع کارشناسی زبان چینی را آموزش دهند. تحقیقات ایران در مورد چین نیز بسیار ضعیف است. به عنوان مثال مؤسسه مطالعات جهانی دانشگاه تهران قدرتمندترین موسسه تحقیقاتی بین المللی در دانشگاههای ایران و همچنین مهمترین اتاق فکر دانشگاهی دولت ایران است و تا ابتدای سال 2020 این مؤسسه تحصیلات تکمیلی را در 12 کشور/ مطالعات منطقه ای در مقطع کارشناسی ارشد و برنامه های دکتری در مطالعات آمریکای شمالی در بریتانیا، فرانسه، آلمان، ایران، آمریکای شمالی، روسیه، آمریکای لاتین، مصر، عراق، فلسطین، ژاپن، هند انجام داده است. متاسفانه تا کنون ظرفیت تحقیقاتی اختصاصی چینی در این موسسه وجود نداشته است. در برابر افزایش تحریمها و هرج و مرج آمریکا در خاورمیانه، ایرانیان نیز روسیه را به عنوان یک قدرت خارجی برای مقابله با مهار در دیپلماسی خود ترجیح میدهند، نه چین.
خلاصه، در چهل سال گذشته، اگرچه ایران اهمیت زیادی به چین داده است، اما چین هنوز به انتخاب اصلی دیپلماسی آن کشور تبدیل نشده است. جایگاه ایران در دیپلماسی چین نیز با جایگاه آن به عنوان یک قدرت منطقه ای متفاوت است و عواملی مانند منطقه خاورمیانه و آمریکا، گاهی بر روابط چین و ایران تأثیر میگذارد. وضعیت فوق بین دو کشور باعث میشود که توسعهی روابط دوجانبه چین و ایران باید عمیقتر شود.
پنج. چشم انداز روابط چین و ایران
اگرچه جبر توسعه تاریخی را نمیتوان نادیده گرفت، اما روابط بین الملل دائمی نیست. در ژانویه 2016 هنگامی که رئیس جمهور چین آقای شی جین پینگ به ایران سفر کرد، دو طرف از ایجاد روابط همکاری استراتژیک جامع خبر دادند، فعالانه همکاری "یک کمربند و یک جاده" را ترویج کردند، مبادلات مردمی و انسانی را گسترش دادند و دوستی سنتی دو کشور را عمیقتر کردند. توسعه خوب روابط چین و ایران به درک درست خود و درک متقابل هر دو طرف و همچنین تغییرات در محیط بین المللی خارجی بستگی دارد. از منظر اندازه و روند توسعه موجود این دو کشور، چین و ایران کشورهایی در سطوح مختلف در الگوی بین المللی هستند. چین یک قدرت جهانی با نفوذ عمده بین المللی شده است و ایران کشوری منطقه ای با نفوذ زیادی در غرب آسیا بهویژه منطقه خلیج فارس است. تفاوتهای ساختاری در استراتژیهای توسعه قدرتهای جهانی و منطقه ای وجود دارد، زیرا قدرتهای جهانی تمایل دارند روابط دوجانبه بهتری با قدرتهای منطقه ای تحت فشار ترجیح دهند تا با دیگر قدرتهای جهانی رقابت کنند. از سوی دیگر قدرتهای منطقه ای بهویژه آنها که رقابت شدید با دیگر کشورهای منطقه دارند، مشتاق به رسمیت شناختن قدرتهای جهانی برای وضعیت منطقه ای، قدرت عملیاتی و استقلال ملی خود هستند. از دیدگاه روابط چین و ایران، هیچ تضاد منافع ساختاری بین دو طرف وجود ندارد و از زمانهای قدیم هیچ تضاد منافع اساسی یا عمده منافع بین آنها وجود نداشته است. بنابراین با توسعه روند بین المللی و شرایط خاص ملی دو کشور، روابط چین و ایران نیز ممکن است در آینده ویژگیهای متفاوتی را نشان دهد؛ بهویژه در زمینه ترویج شدید ابتکار "یک کمربند و یک جاده" چین و این واقعیت که دو کشور از "فشار حداکثری" آمریکا رنج میبرند، جای بیشتری برای تعمیق توسعه روابط چین و ایران وجود دارد.
در آینده، هنگام توسعه روابط چین و ایران، آنها باید تبادلات خود را افزایش دهند و درک عینی خود را از یکدیگر تقویت کند. چین، از یک طرف، باید در از بین بردن شک و تردید و افزایش اعتماد به ایران اقدامات درخوری کند: ایران را به عنوان یک شریک در نظر بگیرد، نه یک رقیب. چین عمداً کاری نخواهد کرد که توسعه ایران را به خطر بیندازد، بنابراین دولت و مردم ایران نیازی به نگرانی بیش از حد در مورد به اصطلاح "تهدید" از طرف چین ندارند. چین بهشدت در حال ترویج اجرای ابتکار کمربند و جاده در کشورهای در طول مسیر است. ایران که در مرکز یک کمربند و یک جاده قرار دارد، کشوری است که چین واقعا میخواهد با آن همکاری عمیق و گسترده ای داشته باشد و حفظ و توسعه مشارکت استراتژیک جامع بین دو کشور، وظیفه مشترک هر دو طرف است. پس از شیوع کرونا در ایران در فوریه 2020، چین که هنوز از سایه کرونا رها نشده بود، بلافاصله کمکهای چندوجهی به ایران را آغاز کرد که به طور کامل نشان دهنده اهمیت چین در روابط دو کشور است. چین و ایران شرکای استراتژیک جامعی هستند و همواره در زمان مشکلات متقابل از یکدیگر حمایت میکنند. در لحظه بحرانی مبارزه چین با کرونا، دولت ایران رهبری حمایت عمومی از چین را به دست گرفت و دو میلیون ماسک اهدا کرد. به طور مشابه، در مواجهه با تشدید وضعیت کرونا در ایران، تا 11 آوریل 2020، چین با 12.5 میلیون ماسک، 313000 لباس محافظ، 37،500 عینک ایمنی، 100،000 کلاه پزشکی، 1816 دماسنج و 500 اتاق بیمارستان پیش ساخته به ایران کمک کرد و یک هیئت متخصص داوطلب انجمن صلیب سرخ چین را به این کشور فرستاد تا تجربه خود را در تشخیص و درمان و پیشگیری از کرونا با همتایان ایرانی خود به اشتراک بگذارد. از سوی دیگر، چین نیز باید درک عینی خود از ایران را تقویت کند. اگر چین متوجه نشود که مشکلات توسعه فعلی ایران موقت است، درک نمیکند که ایران توانایی زیادی در جوانسازی و ویژگیهای منحصر به فرد ملی بهویژه عزت نفس فراوانی دارد که باید درک شود. به طور مشابه، اگر ایران هنوز هم اغلب از دیدگاههای غربی برای درک چین استفاده کند یا نتواند وضعیت توسعه چین را به درستی درک کند، دیپلماسیاش با چین بر این اساس به سختی پاسخ مناسب و مثبت چین را دریافت خواهد کرد. بنابراین تحکیم پایه افکار عمومی و تقویت درک عینی مردم از یکدیگر برای ارتقای توسعه سالم روابط دوجانبه ضروری است.
یکی دیگر از عوامل کلیدی موثر بر جهت آینده روابط چین و ایران، سطح توسعه خود چین است. به طور کلی، قدرتهای منطقه ای تمایل به توسعه روابط دوجانبه استوارتر با کشورهای قدرتمندتر جهان دارند. در حالی که قدرت جامع چین و نفوذ بین المللی همچنان در حال بهبود است، اعتماد به نفس و خودمختاری چین بیشتر خواهد شد. جذابیت چین نیز برای ایران بیشتر خواهد شد و چین با برخورداری از چنین وضعیت بین المللی نیز نیاز به همکاری دوستانه ایران، یک کشور کلیدی در منطقه کلیدی دارد تا روابط دو کشور احتمالاً توسعه بهتری بیابد. روابط ایران با آمریکا و اروپا نیز یک عامل کلیدی در تعیین اوج توسعه روابط چین و ایران است و اگر چین نتواند در بازی آینده قدرتهای بزرگ، برتری کسب کند، برای چین دشوار خواهد بود که جذابیت زیادی برای کشورهای کوچک و متوسط از جمله ایران ایجاد کند. بنابراین، از طریق روابط چین و ایران، ما میتوانیم نه تنها شور و شوق تبادلات بین دو کشور، بلکه اوج توسعه چین را نیز ببینیم.
در حال حاضر، چین و ایران نیروی محرک بیشتری برای نزدیک شدن به یکدیگر دارند. از دیدگاه چین، ترویج ایدهی یک کمربند و یک جاده در قانون اساسی حزب کمونیست چین نوشته شده است که نشان میدهد یک ابتکار بلندمدت برای توسعه چین است. ایران که در قلب این طرح قرار دارد، طبیعتاً یک کشور هدف است که چین امیدوار است با آن همکاری نزدیکی داشته باشد. چین زمینهی همکاری با ایران در واردات انرژی، صادرات کالا، امنیت منطقه ای (داخلی) و حمایت بین المللی و مقابله با آمریکا را دارد. از دیدگاه ایران، ایران از تحریمهای بین المللی چهل ساله ای که آمریکا از آن حمایت میکند، رنج میبرد، و در حال حاضر تحت فشار حداکثری از سوی دولت ترامپ است. ایران نیز نیاز فوری به توسعه روابط بهتر با چین دارد و ابتکاراتی را انجام داده است. به عنوان مثال، به طور یک جانبه معافیت بدون ویزا را برای گردشگران چینی معرفی کرد، تحقیقات خود را در مورد چین افزایش داد، بارها هیئت های دولتی سطح بالا را برای بازدید از چین فرستاد و بلافاصله پس از شیوع کرونا به چین کمک های زیادی کرد. از دیدگاه عوامل خارجی در چین و ایران، ایالات متحده، عاملی است که بر توسعه روابط دوجانبه بین چین و ایران تأثیر میگذارد و دولت فعلی ترامپ همزمان "فشار حداکثری" را بر چین و ایران اعمال میکند که به دو کشور درک عمیقتری از ایالات متحده و منافع مشترک تر بین چین و ایران داده است. با این حال چین نباید بیش از حد به عامل خارجی آمریکا در ساخت روابط بهتر چین و ایران توجه کند، زیرا روابط ایران و آمریکا متغیر است و چین هنوز باید عوامل مثبت تری را برای ارتقای توسعه روابط دوجانبه از خود چین و ایران کسب کند. همچنین هنگامی که چین به توسعه روابط خود با ایران نگاه میکند، نه تنها باید چشم انداز بلندمدتی داشته باشد، بلکه باید نگران واقعیت فعلی باشد و تمام تلاش خود را برای خدمت به منافع بلندمدت در ملاحظات کوتاه مدت انجام دهد.
نویسنده: فان هونگ دا (Fan hong da)
منبع: مجلۀ «آسیای غربی و آفریقا»، شمارۀ 4 ، 2022.
[1] اسمی که در اواخر سلسله "چینگ" اشاره به استانهای ساحلی چین "لیائو نینگ" (Liao ning)، " خه بای " (He bei)، و "شان دونگ" (Shan dong) بوده است.
نظر شما